با توام ابر مسافر وطن پرنده ها کو با توام ابر مسافر گریه ها و خنده ها کو دنیا دیواره و زندون منو از خودم رها کن تا شبو ازم بگیری اسم فردا رو صدا کن اینجا شلاقه و زنجیر اینجا آسمون کوتاهه اینجا سقف آرزوهام به بلندی یه آهه من اسیرم اما زنجیر تو اسارت غروره آرزومه پر کشیدن وطن پرنده دوره با توام ابر مسافر که تنت داغ زمینه روی آفتابو نپوشون بزار دنیا رو ببینه ما میخواستیم از ترانه واسه هم خونه بسازیم مثل عاشقای قصه دل به آسمون ببازیم ما میخواستیم اما دنیا پر سنگ و پره خاره تو بباری یا نباری برامون فرقی نداره بزار دنیا رو ببینه اونکه آفتابی ترینه اونکه بارون میشه هر شب رو تن گلای شیشه اونکه ابری میشه گاهی تو چشمای گریه آلود اونکه بارونیه جنسش اونکه عاشق زمین بود
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.